قدم هایت مبارککککک
به نام خدای عزیزم
سلام عزیز دردونه من
دوباره وارد دنیای دیگه ای شدی دلبندم
ایستادن قدم برداشتن راه رفتن مبارک مون باشه گلم
نمیدونی با هر قدم تو من چه حالی میشم ان شا الله همیشه در راه راست قدم برداری پسرکم
اوایل ماه یازده بودی که تو مییستادی ولی ترس داشتی برای قدم برداشتن و در کنار ترس ذوق راه رفتن هم داشتی دست هایت را که میگرفتم انگار دنیارو بهت داده بودن برق چشمانت معلوم بود که چه قدر دوست داری بروی کم کم دو قدم برداشتی روز به روز شاهد پیشرفتت بودیم تو ذوق میکردی از راه رفتن و ما سر کیف از ذوق تو
و این روز ها دیگر با دنیای چهار دست و پا کامل خداحفظی کرده ای بلند میشوی و خودت راه میروی کل خانه را قدم میزنی و خوشحالی و خوشحالیم از خوشحالیت عزیز خانه ما.
کارهای دلبندم : به هیچ وجه دست به اتو حتی سرد لیوان چایی و قوری نمیزنی تا اینارو میبینی خودت میگی دا دا (داغ) از چمن خیلی بدت میاد میزاریمت دست و پاهات میگیری بالا غر میزنی . بابا حامد کامل میشناسی و نشون میدی با دستت حتی عکسش . عمو و داییت رو هم میشناسی و با دستت نشون میدی . دستت میزاری رو گوشت و با صدای کودکانه و قشنگت میگی ایو (الو) دستت محکم میزنی به دهنت و صدا در میاری.
وقتی هم بهت میگیم هیس خودت سریع انگشتت میزاری رو دماغت عاشق لب تاپ بابایی اگه ببینیش که واویلای حتما میخوایش . عاشق میوه ای خیلی دوست داری خیلیییییی. غذاتم با اشتهای کامل میخوری عزیزمممم دوست دارم پسر ناز و قشنگم.