شیطون من

به نام خدای لحظه ها

سلام دلبر من ..

پسر وروجک من تو چیکار داری میکنی با ما این چند وقت اونقدر بلا و شیطون شدی که نگو 

از کارای این ی ماه اخیرت بگم که بابا حامد و بابای عزیزم صدا میکنی کلی دلبری میکنی براش فدات شم وقتی میخوای بوس کنی قشنگ لبت میچسبوندی و فوت میکریدی ولی از وقتی کلمه بوس یاد گرفتی میای لبت میچسبونی و محکم میگی بووووس عزیزم میخوام قورتت بدم با این کارا . ی سری کارارو خودت یاد گرفتی و من بعضی وقتا با خودم فک مکینم از کجا یاد گرفتی مثلا بعضی وقتا دستت میزنی به پوشکت و میگی جیش جیش در صورتی که من اصن یادم نمیاد بهت دراین مورد حرفی زده باشم یا ی روز عکس بابا رو میدیدی بعد گفتم محمد حسین بوس بفرست قشنگ دستت بردی رو لبت و بوس فرستادی و اجزای صورتت قشنگ و کامل خودت یاد گرفتی 

اولین باری که برات فیلم عروسی گذاشتم بابایی سر کار بود اونقدر گریه کردی و اشک ریختی که خاموشش کردم همش میگفتی بابایی و میخواستی بری پیشش . صبحا که بابایی نیست تا ظهر چند بار هی صداش میزنی با هر زنگ ایفون میپری جلو در میگی بابا .

تا دعوات کنیم و اخم کنیم بهت میای جلومون وایمیستی و میخندی تا ما نخندیم بهت ول نمیکنی همینجور وایمیستی 

جدیدا یاد گرفتی تا کارمون داری میایا میگی دست  یعنی دستت بده من و مارو میبری سمت کارت . ی کار جدیدم که امروز انجام دادی اومدی گفتی ام گفتم برو خودت وردار مستقیم رفتی سر فریز کشویی که توش خوراکی باز کردی ورداشتی در بستی و اومدی مثل ادم بزرگا .

کلی دلبری میکنی برای همه و میتونم بدون اغراق بگم تو بین بچه ها محبوبیت بیشتری داری بین فامیل یکی از دایی های من اسمش عباس هرچی بهت میگم بگو دایجان همش صداش میکنی عباس بس شیرین کاری کردی هر جا دایی میره فقط بین بچه های فامیل برای تو سوغاتی میاره . پسر خاله بابایی رو هم خیلی ذوست داری همش میگی هادی هادی با اینکه خیلی سربه سرت میزاره و میترسونتی دوسش داری اخه تو عاشق  هیجان و این کارایی و

چه پست طولانی نوشتم ایندفعه  بیشتر از همه وقتا دیگه تا جایی که یادم بود نوشتم برات تو بزرگ میشی و این خاطرات که میمونه برات برا همین سعی میکنم کامل بنویسم برات دلبر من 

دوست دارم اندازه ی دنیاااااااااااااا پسرکم.