مرد کوچک مامرد کوچک ما، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 27 روز سن داره

کاکل زری

حال این روز های من....

به نام خدای زیبایی ها سلام فرشته ی من... حال این روز های مامان زیاد خوب نیست ما تو ماه نهم هستیم دلبندم  و مشکلات داره کم کم شروع میشه امروز خانم دکتر گفت مثل اینکه چشمت کردم بس که بهم میگفت بارداری خوبی داشتی  دست و پاهام ورم کرده و این اصلا خوب نیس چون شما هنوز 1ماه دیگه نمیای اگه روزای اخر بود اشکال نداشت اما از الان خیلی زود عزیزم  تخم مرغ برنج ماکارانی برام ممنوع شده و من با خودم فکر میکنم پس دیگه چی بخورم  کلا هر چیزی که نشاسته داره باید کلی پیاده روی کنم . گرسنگی دیگه طاقتم بریده همش در حال دلضعفم دیگه بس که رفتم در یخچال و دنبال ی چیزی برای خوردن خسته شدم  بابایی این روز ها همش در حال میوه خریدن بس که من و تو میخوریم  البته نوش جون...
14 تير 1393

خدایا شکرت....

به نام خدای خوبی ها..... سلام قند عسلم! امروز خیلی روز خوبی بود پسرم هزاران بار خدارو شکر کردیم من و پدرت بزار خاطره امروز برات تعریف کنم که نه من یادم بره و نه تو از شیرینی این خاطره محروم بشی. امروز صبح طبق روال هر ماه چکاب ماهانه داشتم پیش دکترم  صبح رفتم چکم کرد قربون اون قلب نازت بشم من که تند تند میزد دکتر خیلی ازت راضی بود مامان گفت خیلی خوب چرخیده و فیکس شده زایمان راحتی داری به امید خدا بعد برام ی سونو نوشت که سونوی اخرم بود رفتم نوبت گرفتم که عصر با بابایی بریم که اونم هم ببینتت هم صدای قلب گنجیشکی تو زو بشنوه عصر که شد با هم رفتیم پیش اقای دکتر الهی قربونت برم مامان تمام اجزای صورتت به ما نشون داد بعد ی دفعه دیدیم ی چیزی باز شد ...
9 تير 1393

دلتنگی رمضان....

به نام خدای بخشنده... سلام پسر نازم! ماه رمضون امسالم اومد با کوله باری از غم برای من اخه به خاطر فرشته ای که دارم نمیتونم روزه بگیرم  گل پسرمم که قربونش برم تند تند گرسنه میشه و هوس غذا میکنه قربونت برم من لحظه افطار و سحر خیلی خیلی دلگیر مامان جون تو که پیش خدایی هنوز برا من دعا کن که خدا از ثواب این ماه به مامانی هم بده دیگه انشاالله 33 روز دیگه تو بغلمی عزیزکم برای من و بابایی هم دعا کن اون بالا فرشته ی ناز نازی من به امید روزی که تو کنارمون سحر و افطار کنی دلبندم
8 تير 1393

همسرانه .........

  به نام خدای مهربون سلام ناز دونه! میخوام  از دلتنگی و حرفایی که تو دلمه بگم مامانی چون من بعد از بابایی هیچ کس محرم ندارم که بخوام باهاش حرف بزنم و دردل کنم  همیشه از خدا میخوام که اگه ی روزی ی فرشته دیگه بهم داد اونم پسر باشه تا تو هیچ وقت احساس تنهایی نکنی مثل من که هیچ خواهری ندارم اما خب خدا روشکر  2 تا داداش گل دارم که خیلی دوستشون دارم اما خب مامانی هیچی هم جنس ادم نمیشه که .... خب از موضوع خیلی دور نشیم میخوام برای بابایی بنویسم  حرفایی که تا حالا بهش گفتم اما  همیشه فکر میکنه مسخره میکنم و الکی میگم اون واقعا بهترین شوهر دنیاس بهتر بگم بهترین مرد دنیا که همهچیش عالیه درجه یک من میدونم که بهترین بابای دنیا هم میشه برای تو .میدونی...
5 تير 1393

اتاق پسرکم...

به نام خدای فرشته ها...   سلام  پسر مامان..... دیگه به امید خدا چیزی به اومدنت نمونده مراقب خودت تو این روز های آخر باش پسر گلم اتاقت تقریبا دیگه داره تموم میشه ی چیزاییش مونده که اونام تموم میشه دست مامان وبابای گلم درد نکنه انشاالله سایه شون همیشه بالا سرمون باشه اینم عکسای اتاق گل مامان:           ...
26 خرداد 1393

دلتنگی.......

به نام خدای فرشته ها... سلام عزیز دلم... پسرم این روزها و شب ها خیلی دلتنگتم   با هر تکونت میگم کی باشه بیای و منو گرفتار خودت کنی کسایی که فرشته کوچولو دارن به من میگن بزار بیاد دلت برا این روزات تنگ میشه خسته میشی اما من به این حرفا گوش نمیدم تو فرشته زیبای من با همه فرق میکنی برای من و بابایی فرق میکنی تو ی فرشته ی کوچولوی بزرگی برای ما ! من عاشق اینم که همه وقتم و وجودمو صرف تو کنم پسر گرم من ! پسرم خیلی ارزو ها برات داریم مامان دوست دارم زود تر بیای و مارو به ارزو هامون برسونی . راستش عزیزم من دوست دارم تو درست مثل پدرت بشی مثل اون مهربون باشی صادق و با ایمان بشی  من به وجودش افتخار میکنم و میدونم تو هم به داشتن همچین پدری به خودت میب...
19 خرداد 1393

شور و اشتیاق

به نام خدای مهربون و عزیز سلام عسلکم! همه برای اومدن تو هیجان دارن امروز دایی جون و مامان جون دارن میان  ی مقدار از وسیله هاتو بیارن من که خیلی خوشحالم و هیجان دارم  هر روز  به بابای میگم کی میشه تو بیایی من بغلت کنم کنارم بخوابی ..........وای خیلی شیرینه من که فکر میکنم تا وقتی تو بیایی همه لباس کثیف بشه بس که من هی بردارم نگاه کنم وای خدای بزرگم دلم پر کشید برای اومدنت. چند شب پیش زندایی ثمانه ازم پرسید بالاخره حسی بهش پیدا کردی یا نه ؟بهش گفتم اونقدر که حس میکنم نمیتونم از خودم جداش کنم . خدای مهربونم مراقب این فرشته ی کوچولو که خودت بهم هدیه دادی باش. پسرم سالم بیا مامان.  من و بابایی چشم انتظاره تو هستیم دوستت داریم.   ...
13 خرداد 1393

احساس وجود

به نام خدای مهربون و بزرگ سلام پسرم می خوام از این به بعد فقط فقط برای تو بنویسم تا وقتی بزرگ شدی و اینارو خوندی بدونی بعد از پدرت  همه زندگی من بودی و هستی عزیزم تو الان ۳۳ هفته ست که داری تو وجود من قد میکشی و بزرگ میشی این روز ها حال خوبی دارم چون با هر تکون تو خدا رو هزار بار شکر میکنم که یک زنم و با لطف اون تونستم مادر بشم  و از این تجربه لذت ببرم .   محمد حسینم مراقب خودت باش و سالم بیا  مامانم .دوستت دارم . ...
12 خرداد 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به کاکل زری می باشد