شیره ی جان....
به نام خدای صابرین
سلام هستی من
پسرم امروز روز اخر دلم میخواهد بمیرم وفتی به چشمای تو نگاه میکنم تمام غم دنیا رو سرم میاد چطور جواب درخواست تورو بدم زمانی که طلب میکنی از من چیزی رو که دوسال تمام باهاش جون گرفتی .
خدایا صبر و توانایی بده سخته برای یک مادر گرفتن چیزی از پاره ی تنش از همه ی وجودش خدایا کمکم کن....
عزیز مادر این بدون من تمام و کمال با سختی های زیادش با کمال میل حقت رو ادا کردم درست تا روز تولدت ساعت 7 شب......
عزیزکم امیدوارم کنار بیای ....
پست بعد خاطره این روز های سخت...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی