قدم قدم تا بزرگ شدن..
به نام خدای مهربون
سلام قند عسلم
با کلی تاخیر اومدم ببخش نفس من این همه دیر شد اخه این روزا شما خیلی بد اخلاق شدی و کنجکاو
بعد گرفتن شما کوچولو از شیر الهی بگردم که اصلا نه اسمشو اوردی و نه سراغش گرفتی و همش ریختی تو خودت که شدی ی پسر بداخلاق و لجباز از خدا میخام بهم صبری بزرگ بده تا این دوران چند ماهم تموم بشه
این روزا شدی ی هم زبون خوب برای من تو خونه کلی با هم مکالمه های خنده دار و سوالی داریم با هم کلی هم شعر بلدی عزیز من .
مامان چیکار میکنی
هیچی عزیزم
تلمباگ( تلگرام) رفتی
من
کتاب قصه شنل قرمزی و شنگول و منگول خیلی دوست داری به شنل قرمزی میگی خانوم قرمزی
قصه شنگول و منگولم همشو بلدی و برای خودت تعریف میکنی
علاقه زیادی به نقاشی داری ولی نه با مداد رنگی با خودکار
فدات بشم که اینقدر خوش غذایی با اینکه اصلا من بد غذایی تو رو ندیدم از اول بازم هر موقع غذا میخوری اونم با اشتهای تمام خیلی لذت میبرم و نگات میکنم و قربون صدقت میرم لقمه که بهت میدم حتما باید بزنی تو ماست و سبزی هم ورداری اوووف عشق منی شما
وای خرابکاریت هم بی نهایت شده همین امروز صبح دیدم صدات نمیاد اومدم دیدم رفتی تو اتاق درم بستی دستگاه بخور قابش ورداشتی داری اب بازی میکنی اخه اگه به برق بود ....... من چیکار کنم دیگه فقط حرص میخورم
به قول خودت مسکاک (مسواک ) زدنم خیلی دوست داری هر شب اگه من هم یادم بره شما سریع بگم محمد حسین بخوابیم میگی مسکاک نکردیم
از این به بعد سعی میکنم زودتر بیام عزیزم برات بنویس تا شیرین کاریات فراموش نکنم و اینجا ثبت بشه برات عزیزکم
دوستت دارم تا بینهایت همنفسم